«ایرانیان
نسبت به رنج و خستگی چندان حساسیتی بروز نمیدهند ولی نسبت به تشنگی که
شاید غالبا مزه آن را چشیده و رنج آن را دیدهاند، بیشتر توجه مینمایند.»
(دیولا فوا، 1881: 33)
«ایرانی
از لحاظ جسمانی شاید در بین تمامی ملل دنیا به نمونه زیبای واقعی آن طور
که ما مفهوم این کلمه را تعبیر میکنیم، نزدیکتر باشد. از لحاظ معنوی نیز
سرعت درک و یادگیری و قدرت حافظه این ملت واقعا اعجابآور است،(اورسل،
1882: 35)
«یکی
از عمده انگیزههایی که باعث میشود ایرانیان بتوانند به منصب و مقام بلند
برسند، هوش فطری ایشان است. تقریبا میتوان گفت ایرانی بیهوش یافت
نمیگردد. به علاوه کسی نیست که جاهل و عامی صرف باشد عموما تیزهوش، فعال و
چابکاند و به هر کار دست بزنند، از عهده آن برمیآیند و آن کار را به
انجام میرسانند.» (اوژن فلاندن، 1840: 35)
«تنوع
و وسعت دانایی ایرانی از دیگران برتر است. روح و خلق ایرانیان خیلی دقیق و
موشکاف است. آنان در دانشها، هنرها و به طور کلی در هر کاری که اقدام
میکنند کامیابی به دست میآورند. آنان خیلی هوشیار و با اندکی تامل در همه
چیز خبره هستند و فریب دادن آنان بسیار دشوار است.» (ژوبر، 1806: 40)
«هر
چه بیشتر با ایرانیها معاشرت میکنم، بیشتر به فضیلت روح غیرقابل انکار
آنها پی میبرم و در نتیجه بیشتر آنها را مسوول خطاها و عیب هایشان
میدانم. (دیولافوا، 1884: 131)
«ایرانیان
ذاتا به سنن و آداب و رسوم دیرینه خود دلبستگی تام دارند و در تمامی
انقلاباتی که بر اثر تهاجمات خارجی در این سرزمین روی داده است، ایرانی
همیشه کوشیده که از سنتها و عادات نیاکان خود دست نکشد، ایرانی نه فقط
هیچگاه به آداب و رسوم فاتحان اعتنایی نکرده بلکه آنها را هم به آداب و
رسوم خودآشنا ساخته و بعد در خود تحلیل برده است. اگر ایرانی در اثر
تریاککشی فاسد نشود، بسیار باهوش است و نیروی فهم و ادراکی پرتوان دارد
اما قوه ابتکار او کم است. ایرانیان به طور عموم متجسس و دارای افکار معنوی
و فلسفی هستند. اما اغلب رویایی و خیالپردازند و کمتر به کارهای سودمند
میپردازند. ایرانی افزون بر خیالبافی بسیار جاهطلب نیز هست و تصور میکند
که از حیث هوش و زیرکی بر دیگر ملتها بسی برتری دارد و تنها موجودی است
که از هر حیث بینظیر است.»(رنه هانری دالمانی، 1880: 79)
متناقض بودن شخصیت
ثبات
رای ندارند. به یادگیری سریع اکتفا میکنند، اما کمتر درصدد غور و بررسی
عمیق برمیآیند. از لحاظ روحی و اخلاقی، خصوصیات نیاکان خود را از دست
دادهاند. این فرزندان آریاییهای خالصی که در روزگاران شکوه و عظمت خود از
کودکی تیر و کمان به دست گرفتن و سخن راست گفتن را پیش از هر چیز
میآموختند، اکنون شاید این دو صفت برجسته در روح این ملت چنین متصور شده
که اولی در دوران ما بی فایده و دومی زاید است. بسیاری از مردم به عمد دروغ
میگویند و دروغ نگفتن، وقتی که ادب و نزاکت ایجاب میکند، کار یک روستایی
غیر متمدن دانسته میشود. دروغ به قدری متداول است که حتی ضربالمثلی هم
ساختهاند. « میدانم که دروغ میگویی، با وجود این خوشم میآید.» شجاعت
نیز صفت و خصلتی نیست که ایرانیان امروز از آن برخوردار باشند.» (اورسل، 1882: 35)
«این نژاد هرگز با نژاد دیگر ترکیب نمیگردد، بلکه همواره شخصیت خود را حفظ میکند.» (گوبینو، 1855: 37)
«هیچ
کشوری مثل ایران نیست که هر کس در صورت حایز شرایط ترقی بودن بتواند از
طبقه پست به مقام بلند برسد. تاریخ ایران از این گونه جابهجاییهای فردی
اجتماعی از پایین به بالا بسیار دیده و در هر مورد نشان میدهد که چگونه
اشخاص از طبقات پست به مقامات بالا رسیدهاند. اشخاص پس از احراز مقامات
عالی، هرگز نمیتوانند روش و رفتار گرایی و سجایای اولیه خود را ترک کنند.»
(اوژن فلاندن، 1840: 40)
«ایرانی
دارای آداب کامل میباشد و مذاکره و هم سخنی را از نظر تبادل فکر دوست
دارد. ایرانی بذلهگو، مزاح میباشد و از مسخره و ریشخند حظی فراوان
میبرد. ایرانی کسی است که به قسمت و سرنوشت معتقد است و به وقت یا خطر
توجهی نشان نمیدهد. ایرانیها هر قدر بیشتر در انجام کارها دفعالوقت
نمایند بیشتر خرسند میشوند و از تاخیر در اخذ تصمیم و معامله و مسامحه لذت
میبرند.» (سردنیس راس، 1827: 80)
«زشتیهای ایرانیان از خوبیهاشان بیش است چون اسباب حکومت به شیوهیی بنیان
گرفته که در انجام هر کار نیرنگ اگر دخالت نیابد، به نتیجه نمیرسد.
بنابراین همه مجبورند که نیرنگ را وسیله کنند که این عادت ایشان شده و هم
باید در انجام امور شدت عمل نشان بدهند و این از طبیعت آنها است که یا باید
تابع باشند یا طاغی، بسیاری از نقایص بزرگ ایشان را از همین موارد میتوان
قیاس کرد.» (سرجان ملکم، 1800: 81)
«در
هیچ کشور مراتب و احترامات مقامات به مانند ایران نگهداری نمیشود، نه
تنها مقامات کشوری و لشکری به حفظ شئون و احترامات مقامات مختلف پایبندند،
بلکه افراد عادی نیز در این باره دست کمی از آنها در احترام به بزرگترهای
خود ندارند. غرور و خودخواهی ایرانیان به هر درجه که باشد، هرگز قدم جلوتر
از کسانی که از حیث مقام اجتماعی یا ثروت از آنان بالاتر و برتر است،
نمیگذارند.» (دروویل، 1810:82)
«هیچ
مردمی در عالم بهتر از ایرانیان با انواع و اقسام نزاکت و ادب رسم
مهماننوازی از غریبهها در خانه خود آشنایی ندارد. ولی روحیه خودپسندی و غرور
بیموردی در آنان اعم از اینکه در عالیترین مقام یا در پایینترین درجات
طبقات اجتماعی باشند،به طور فطری و ارثی وجود دارد.» (هنری پاتینجر،
1810:83)
«نخستین کلمهیی که
هر مسافر خارجی در ایران یاد میگیرد کلمه انشاءالله است. این کلمه در هر
موقع برای هر سخنی و در مورد هر کار به طور معمول بر زبان رانده میشود.
این بیان، گونهیی عادت به ظاهر مذهبی برای جلب اعتماد طرف
است که از کاراکتر ملی آنها در نامطمئن بودن در انجام کارها و غیرقابل
اعتماد بودن سخنشان حکایت میکند.» (کرا.ا.ویلیامز، 1905: 88)
«آنها حتی از سوال درباره خصوصیترین امور زندگیتان هم تردید به خود راه نمیدهند.» (ال.لاسایکس، 1894: 89)
«یک نفر شرقی ذاتا بدگمان است و به هیچ رابطهیی که به طور مستقیم و عادی برایش حاصل نشده باشد،اعتماد ندارد.» (دمورگان، 1908: 90)
«ایرانیان
در برخوردهای اولیه و معمولی دیده میشود که از کلیه عیوب بری هستند. ولی
معایبی هم دارند یعنی بسیار نیرنگبازند، رباخوارند، بیرحماند، متقلباند
و به ویژه دروغ زیاد میگویند. همین ایرانیان که در آغاز زندگی و جوانی
سالم و مبری از مفاسدند، طولی نمیکشد که کلیه عیبهای ممکنه را پیدا
میکنند. اما همین که به سن پیری میرسند، ترک عادت کرده،توبه میکنند.»
(اوژن فلاندن، 1840:93)
«ایرانیان
در یاوهگویی استاد و در روابط با دیگران خدعهگرند. آنان توجهی به امور
جدی ندارند. عاشق بزرگمنشی و دوستدار طمطراق و خودنماییاند. تنبلی آنها
توصیفناپذیر است اما اگر ضرورت ایجاب کند، بسیار فرز و چابکاند.
شجاعتشان تا حد تهور میرسد اما فاقد فکر درست و فاقد ثبات قدم و پشتکار
در پیشبرد کار و بهخصوص به موقع دشوار شدن کار هستند. ایرانیان بسیار
خرافیاند. برای بالا بردن مقام خود و خانواده و ازدیاد ثروتشان از توسل
به هیچ شیوه ماکیاولی ابا ندارند. در برابر پادشاه خود را مطیع نشان
میدهند ولی در باطن خودرایاند. آن وقتهایی هم که چشم دیدن هم را ندارند،
بسیار مودب و صمیمی با هم برخورد میکنند. آنها غالبا قدرت فکر و معلومات
خود را به رخ دیگران میکشند.» (دروویل، 1810:94)
«اگر
شخصی بخواهد در ایران صاحب شغل و کار و مقامی بشود، تقویت و تنخواه لازم
دارد. قابلیت و شایستگی در ایران به کار نمیخورد. زیرا در مملکتی که حکومت
و قانون به قاعده نیست و نجابت هم موروثی نیست، پادشاه کمال اقتدار را
خواهد داشت. دو چیز است که در میان مردم متداول است که هم مایه نمیخواهد و
هم حاصلی ندارد. یکی چربزبانی و دوم بر یکدیگر تعارفهای مکرر کردن.»
(هنری موزر، 1883:95 و 96)
«ایرانیان
در میان خودشان، با هم ردیف و همشان خویش مهربان و مودباند و در برابر
برترها، فروتن و افتاده و خاکسارند و نسبت به زیردستشان زورگو و مغرورند.
تمامی طبقات وقتی که مورد مناسبی پیدا شود، همگی خسیس و فرومایه و
نادرستاند و نیز از تفتین و جاسوسی ابا ندارند. دروغ را در صورتی که باعث
آسان شدن کار و انجام منظورشان باشد، نه فقط مجاز بلکه هم به جا میدانند.»
(هنری سرپوتینگر، 1860: 98)
«ایرانیان
در تمامی فنون خدعه و نیرنگ، مهارت عمیق دارند. نسبت به زیردستان بدمنصب
در مقابل برتران زبون، سنگدل، کینهجو، نادرست، لئیم و فاقد ایمان و عواطف
دوستی و قدرشناسیاند.» (سرجان مکدونالد، 1860: 99)
«همیشه
باید در برابر پیشنهادهای موذیانه آنان تیزهوش باشید. ایرانیان خرسند
ساختن دیگران را وظیفه خود میدانند، اما هنگام عمل، پایبند بودن به شرافت
را از بین میبرند.» (دنیس رایت، 1900: 99)
«در
خلقیات ایرانی برترین فضایل اخلاقی را با وحشیگری و بیتفاوتی نسبت به
درد و رنج دیگران در کنار هم میتوان یافت. خوشرفتاریهای آنان هیچگونه
تناسبی با خشونت نزدیک به ددمنشی آنها ندارد. با وجود این که آگاهی وافی از
معیارهای تمدن دارند، ولی هنوز در خرافات و تعصب شدید گرفتارند.» (لرد
کرزن،1890: 99)
«ایرانیها
در تقلید یدی طولانی دارند. ولی به جای اتخاذ یک رویه نوظهور، هر شیوه
جدیدی را تعدیل کرده و با مقتضیات زمان وفق میدهند.» (ویلسن، 1907: 102)
«ایرانی
در کار تقلید کوشا است. زود مطلب را میگیرد، به سرعت میآموزد،اما به
زودی در جای میماند و فقط به استفاده از دریافتهها و آموختهها اکتفا
میکند.» (پولاک، 1851:102)
«رسم
و شیوه شرقیها این است که هرگز خود را راضی نشان نمیدهند و ارزش کار و
زحمت خود را همیشه بیشتر از آنچه دریافت داشتهاند، میدانند.» (دمورگان،
1908:104)
«یکی
از عادتهای ایرانی افسوس گذشته خوردن است. از جمله پیوسته از درخشندگی و
عظمت مقام علمی و ادبی گذشتگان سخن میگویند و مقام علمی و ادبی معاصران را
در برابر آنان ناچیز میشمارند.» (ادوارد براون، 1880: 105)
«ایرانیان
در اثر تنگی معیشت و نداشتن تامین زندگی دستخوش حسد و غبطه خوردن هستند و
حتی تمامی عمر خود را برای از دست ندادن آن اندک تمتعی هم که یافتهاند، به
جنگ و جدال با یکدیگر میگذارنند. پیوسته در شرایط عدم اعتماد به سر
میبرند و چون نیاز زندگیشان برآورده نمیگردد،این نیاز آنان را به جانب
تشدد، ریا، فریبکاری برحسب قدرت یا ضعف آنان میکشاند.» (الکسیس سولتیکف،
1828: 113)
«زنبارگی،یک ایرانی را بیش از هر چیز دیگر در زندگی سرگرم و جلب میکند.» (کنتس وان روزن، 1918: 115)
«شرقیها
چون در میان دروغ و خیانت بزرگ شدهاند، همیشه با هر شخص که بخواهد در
موردی آنان را متقاعد کند،مخالفت میورزند و در برابر او جبهه مخالف
میگیرند.» (وامبری، 1850: 115)
«به
طور کلی در ایرانی هر کس به فکر سود شخصی است و قانونی در کار نیست. افراد
همگی در هرج و مرج زندگانی میکنند.» «رنه هانری دالمانی،1880: 115)
«ایرانی
با وجود اینکه هر جمله را به طور موکد ادا میکند،به راستگویی چندان
پایبند نیست و هر دروغ و دغلی را مصلحتآمیز قلمداد میکند. ایرانی هیچ
وقت خواهش دیگری یا توقعی را که از او دارند به کلی رد نمیکند زیرا چنین
کاری با خلق و خویش مغایرت دارد، پس ترجیح میدهد که قول بدهد و بعد به
وعده عمل نکند. چنین کاری را همواره نمیتوان به تقلب تعبیر کرد بلکه باید
دانست این نوعی ضعف است که در وجود او خانه کرده است.» (پولاک، 1851: 116)
«ایرانیان
تیزهوشترین و زیرکترین مردم جهانند. هیچ چیز را آن طور که در دل
دارند،بیان نمیکنند و ظاهر نمیسازند و هر حرف و سخن را از خود بروز
نمیدهند و در صندوق اسرار قلبی خود مکتوب نگاه میدارند.» (اوژن فلاندن،
1840: 119)
«شرقیها ظاهر و باطنشان یکی نیست.» (وامبری، 1850: 120)
«غالب
این مردم آنچه را که اظهار میکنند غیر از آن است که در حقیقت در دل و فکر
دارند. به قول خودشان «زبانشان دگر و دلشان دگر است». علت این دورویی
ریشه تاریخی دارد.» (کنت دوگوبینو، 1855: 120)
«یکی
از معایب بزرگ ایرانیها این است که ظاهر و باطن آنها با هم فرق دارد. از
جملاتی که خیلی میان ایرانیان معمول است این که غالبا به جان یکدیگر سوگند
میخورند.» (ادوارد براون، 1880: 123)
«ایرانی ها ذرهیی نسبت به یکدیگر اعتماد ندارد.» (هرمان نوردن، 1925: 125)
«ایرانیان
بیشرمانه به زورگو تملق میگویند و همیشه میگویند: «دستی را که
نمیتوانی ببری، ببوس». به چشم آنان حق معنی ندارد. برای رسیدن به هدف
دورویی، خیانت، پیمانشکنی به نظرشان قابل سرزنش و مواخذه نیست باید به کام
دل خود رسید پنهان کردن عقیده و خود را خلاف آنچه هستند نشان دادن هیچ
جرمی نیست.» (ژوبر، 1806: 126 و 127)
«ایرانیان
مردمی هستند که ارزش وقت را به هیچ میگیرند و برای از امروز به فردا
انداختن هر کار میگویند: " فردا انشاءالله ".» (ال. لاسایکس، 1908: 129)
«علت این که در ساعت معین به ملاقات طرف نمیروند این است که ایرانیان زیاد به وقت اهمیت نمیدهند.» (کنت دو گوبینو، 1855: 130)
این
مردم از حکام خود میآموزند که بیشتر دروغ بگویند و نبوغ خود را با
رشوهخواری و اختلاس نشان بدهند و در این کار پیشبینی و مهارتی بیشتر
داشته باشند.» (دیولافوا، 1884: 131)
«در
بین ایرانیان هر کسی میخواهد شانه از زیر بار وظیفه خالی نماید و
بزرگترین فکرش این است که کار لازم مربوط به خود را انجام ندهد.» (کنت دو
گوبینو، 1855: 133)
«ایرانیان
با این راحتطلبی و ول و بیکار نشینی، هنر بیکاری را به درجه کمال
رسانیدهاند که غربیها حتی از رسیدن به گرد آن و حتی از درک آن عاجزند.»
(موریس پرونو، 1925: 133)
.........................................................
منبع : http://sonqor.persianblog.ir/post/221
منبع : http://hamrahetarikh.ir